مطالعات اجتماعی دوره اول متوسطه

اطلاع رسانی و ایجاد ارتباط وتبادل تجربیات بین دبیران محترم مطالعات اجتماعی کشور

مطالعات اجتماعی دوره اول متوسطه

اطلاع رسانی و ایجاد ارتباط وتبادل تجربیات بین دبیران محترم مطالعات اجتماعی کشور

گل آفتابگردان.......

 

 

 

گل آفتاب گردان رو به نور می چرخد و آدمی رو به خدا

 

ما همه آفتاب گردانیم. اگر آفتابگردان به خاک خیره شود و به تیرگی؛ دیگر آفتاب

 گردان نیست.
آفتاب گردان کاشف معدن صبح است و با سیاهی نسبت ندارد.
اینها را گل آفتابگردان به من گفت و من تماشایش می کردم که خورشید کوچکی بود

 در زمین و هر گلبرگش شعله بود و دایره ای داغ در دلش می سوخت.
آفتابگردان به من گفت: "وقتی دهقان بذر آفتابگردان را می کارد مطمئن است که او

 خورشید را پیدا خواهد کرد"


آفتابگردان هیچ چیز را با خورشید اشتباه نمی گیرد؛ اما انسان همه چیز را با خدا

اشتباه می گیرد.
آفتابگردان راهش را بلد است و کارش را می داند او جز دوست داشتن آفتاب و فهمیدن

خورشید کاری ندارد


او همه زندگی اش را وقف نور می کند، در نور به دنیا می آید و در نور می میرد. نور

می خورد و نور می زاید .
دلخوشی آفتابگردان تنها آفتاب است. آفتابگردان با آفتاب آمیخته است و انسان با خدا.

بدون آفتاب، آفتابگردان می میرد؛ بدون خدا انسان". "
آفتابگردان گفت: "روز که آفتابگردان به آفتاب بپیوندد، دیگر آفتابگردانی نخواهد ماند

و روزی که تو به خدا برسی، دیگر" تویی" نمی ماند. و گفت من فاصله هایم را با نور

 پر می کنم،

تو فاصله ها را چطور پر می کنی؟
آفتابگردان این را گفت و خاموش شد. گفتگوی من و آفتابگردان نا تمام ماند. زیرا که

 او در آفتاب غرق شده بود.
جلو رفتم بوییدمش، بوی خورشید می داد. تب داشت و عاشق بود. خداحافظی کردم،

 داشتم می رفتم که نسیمی رد شد و گفت: "نام آفتابگردان همه را یاد آفتاب می اندازد،

نام انسان آیا کسی را به یاد خدا خواهد انداخت؟

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.